سینماپرس- عزیز الله حاجی مشهدی/ «ابراهيم حاتمي كيا» از فيلم «هويت» ( ۱۳۶۴ ) تا «چ» (۱۳۹۲ ) ، طي نزديك به سه دهه فيلمسازي ، كارنامه قابل اعتنايي داشته است.
گذشته از فراز و فرودهاي طبيعي موجود در كارنامه هنري هر فيلمساز هنرمندي - كه صد البته هرگز نبايد در همه دوران فعاليتش، آثاري در يك سطح با مضامين و درونمايه هايي همگون از وي انتظار داشت - سازنده فيلم هايي چون: «هويت» ، «ديده بان» (۱۳۶۷ ) و «مهاجر» ( ۱۳۶۸) و « از كرخه تا راين » ( ۱۳۷۱) و «آژانس شيشه اي» (۱۳۷۶ ) و«به نام ِ پدر » ( ۱۳۸۴ ) و..... همه ۱۷ فيلم ساخته شده در اين سال ها ، به خوبي نشان داده است كه بر مضامين دلخواه خود تكيه و تاكيد داشته و كم تر از هر فيلمساز ديگري به موضوعات متفاوت و پراكنده روي آورده است.
اساسي ترين رويكرد ابراهیم حاتمي كيا در بيش تر فيلم هايش ، به مقوله جنگ و دفاع مقدس بوده است. اگر چه گاه در آثاري چون : « آژانس شيشه ای » و «موج مرده» و حتي «گزارش يك جشن » ...... خواسته يا ناخواسته دست به نوعي قضاوت و داوري مي زند و به گونه ايي – فراتر از رسالت و مسئوليت يك هنرمند – آشكارا ، حكم صادر مي كند ، با اين همه ، در كم تر اثري است كه نتوان به حضور اين فيلمساز و دوربين او – به عنوان شاهدي صادق و گواهي بينا وهوشيار، در متن و بطن تلخ ترين رخدادهاي فضاي جنگ تحميلي، بي اعتناء بود.
تازه ترين فيلم حاتميكيا - «چ» - بيش از آن كه بخواهد آيينه اي تمام نما از شخصيت مبارز و انقلابي دكتر چمران باشد ، قرار است تصويري روشن و اثرگذار از پديده اي فراتر از نقش و جايگاه يك رزمنده يا يك فرمانده جنگ هاي نامنظم و يك پارتيزان- يعني شكست محاصره پاوه - و برش هايي گزيده از نمايش كوتاه و گذراي دلاوري ها واز جان گذشتگي هاي گروه «اصغر وصالي» به عنوان تنها مدافعان شهر پاوه باشد. به همين روي ، از زاويه فيلم نگاري با رويكرد «معرفي شخصيت» و زندگينامه اي، با تاكيد بر وجوه استنادي زندگي يك قهرمان – آن هم از زاويه داستان پردازانه - نمي توان توقع داشت كه «چ» بتواند تصويري جامع و همه جانبه و فراگير از چنين شخصيتي ارايه دهد.
بهتر است گفته شود كه «چ» تنها برش هايي تصويري با نگاهي حماسي و گاه شاعرانه و سوگوارانه ، از ۴۸ ساعت زندگي يك شخصيت محوري با آدم هاي پيرامون وي در يك جغرافياي آشناست كه بيننده ايراني ، عطف به برخي پيشينه هاي ذهني و دانسته هاي پيشين خود – از جمله : حضور چمران در دانشگاه «بركلي» آمريكا و همچنين حضورش در مصر و لبنان و... به عنوان ِ استاد جنگ هاي نامنظم شايد تصويري كامل تر از چنان فضايي را ( هم از بعد زماني و هم از بعد مكاني ) به دست بياورد. صد البته ، بايد باور داشت كه از بيننده غير ايراني و نا آشنا با چنين شخصيتي ، به دليل ِ نداشتن ِ اطلاعات و آشنايي قبلي نمي توان انتظار داشت كه بتواند به تصويري دقيق و روشن از اين چهره برسد. به ويژه كه مي دانيم كاركرد يك فيلم داستان پرداز در مقايسه با يك فيلم ِ مستند زندگينامه نگار، بسيار متفاوت است.
استفاده از صحنه هاي ذهني ( بازگشت به گذشته ) با نماهايي سرشار از عواطف انساني در جمع يك خانواده كوچك وصميمي ( همسر و فرزندان دكتر چمران ) قرار است چند وظيفه و نقش مهم را بر عهده داشته باشد:
نخست آن كه اين شخصيت نيز اگرچه روحيه اي آسماني دارد ، موجودي زميني است و قرار است كه از جنس همه كساني باشد كه براي باورهايشان از خود گذشتگي مي كنند و از بذل جان نيز دريغ نمي ورزند و ديگر اين كه با استفاده از اين فضاي آميخته به عواطف انساني و آرامش بخش ، كمي از تب و تاب فضاهاي واقعي وغير ذهني فيلم كه با ضرباهنگي پرشتاب، تصاويري تلخ از خون و دود وآتش و گلوله را در برابر ما به نمايش مي گذارد ، كاسته شود و تنش هاي ناشي از چنين فضايي تخفيف يابد و فيلم يكسره به اثري سراسر آميخته به خشونت وهيجان و دلهره تبديل نشود. مهم تر از همه اين ها ، چنين القا شود كه «چ» در كنار خانواده و همه كساني كه او را مي شناسند ، حضوري هميشگي دارد.
تصويري كه از شخصيت محوري فيلم ( دكتر چمران ) ارايه داده مي شود ، به دليل وفادار ماندن فيلمساز با اصل و نمونه عيني و واقعي چنين شخصيتي، حتي از نگاه آن رزمنده همراه «اصغر وصالي» نيز كه شايد دورا دور نام « دكتر چمران » را شنيده باشد، تا حدودي غير عادي به نظر مي رسد! به همين دليل است كه ابراهیم حاتمي كيا در متن فيلمنامه «چ» با آوردن جمله «چريك ِ كت وشلواري نديده بوديم ! » متفاوت بودن اين شخصيت را به ما ياد آوري مي كند. در عين حال ، فيلمنامه نويس ، آگاهانه از روي آوردن به انگاره هاي كليشه شده از قهرمانان و شخصيت محوري چنين فيلم هايي كه سراپا لباسِ ِ رزم مي پوشند و به شيوه بازيگران اصلي فيلم هاي وسترن، دو رديف قطار فشنگ بر روي شانه هاي خود مي اندازند و كاري جز تيراندازي و به رگبار بستن همه چيز و همه كس ، انجام نمي دهند (!) فيلمساز كوشيده است تا به ما ياد آوري كند كه چنين شخصيتي حتي در فضاي پر تنشي مثل ميدان جنگ و درگيري نيز از عواطف انساني اش فاصله نمي گيرد و به چهره ای يكسره آميخته به خشم و كينه و انتقام جويي بدل نمي شود. شايد به همين دليل است كه با ديدن آن اسب از نفس افتاده زمينگير كه يكي از همراهان «چ» مي خواهد حيوان بر زمين غلتيده را از رنج و دردي كه مي كشد ، نجات دهد و خلاص كند ، عبارت : « كشتن كار ما نيست ! » را بر زبان مي آورد و يا در فضايي پر از خون و آتش ، گلي از شاخه جدا افتاده را از زمين بر مي دارد و مي بويد!
«چ» در ابعاد فني خود نيز – از كاركرد دوربين و قاب بندي هاي زيبا و تناسب رنگ و نور فيلم ( كار درخشان ِ حسين جعفريان ) گرفته تا طراحي صحنه و لباس ( كار عباس بلوندي ) و به ويژه جانمايي درست و سنجيده اشياء و آدم ها و حركت ها در تك تك نماهاي هر صحنه ( ميزانسن ) ، آن هم در فضاهاي شلوغ و پر بازيگر و پر زد وخورد با تعقيب و گريزهاي فراوان در فضاهاي بسته ، با استفاده از جلوه هاي ديداري وشنيداري مناسب – به دور از اغراق - و ضرباهنگ و كشش مناسب فيلم ، كار قابل قبولي است كه در كارنامه ابراهیم حاتمي كيا فيلمي به راستي دشوار تر و در عين حال دقيق تر از ديگر فيلم هايش به نظر مي رسد. براي صدا برداري و صداگذاري اين فيلم نيز بايد اهميت ويژه اي قايل شد، چرا كه براي مثال درست شنيده شدن گفت وگوي آدم هاي فيلم در صحنه هاي درگيري همراه با انفجارهاي پي درپي ، در چنين آثاري را بايد به حساب امتياز صدابرداري و همچنين صداگذاري چنين فيلمي گذاشت. صحنه سقوط بالگرد حامل زخمي ها - كه با ايجاد گرد وغبار ، تا حدودي از ميزان نماهاي دل آزار ِ تكه تكه شدن سر و دست ِ آدم ها كاسته مي شود- با استفاده از آميزه متناسبي از جلوه هاي ميداني و جلوه هاي ويژه ديداري ، در مجموع اجرايي خوب و بسيار مناسب دارد.
استفاده از نماد ها و نشانه ها نيز در فيلم «چ« داراي كاركردي معقول و معنادار است. كودكي كه در سراسر فيلم ، بي پناه و آسيب پذير در آغوش مادري زخم خورده و هراسان ، در همه فضاهاي پر از خون وآتش ، حضوري هميشگي دارد ، مي تواند نهال نورسته انقلابي باشد كه در برابر همه توفان ها ، در آغوش پر مهر «مام وطن» بايد بايستد و ببالد و ...
واقع گرايي «چ» هم در بخش پرداخت شخصيت هاي اصلي فيلم- از چمران گرفته تا فلاحي و اصغر وصالي و ... – و هم در بازنمايي ماجراها و رخدادهاي اصلي و فرعي داستان فيلم نيز جاي تامل فراواني دارد. اشاره هايي چون : دادگاهي شدن فرماندهان ارتش ، ضعف پشتيباني ها و به ويژه تاكيد بر ديدگاه ها و نوع نگاه دولتمردان مركز نشين به اين گونه وقايع و... را مي توان به حساب واقع نمايي چنين اثري گذاشت.
بازي بازيگران فيلم - به ويژه بازي هاي «بابك حميديان» ( اصغر وصالي ) و « فريبرز عرب نيا» ( دكتر چمران ) - گرم و گيرا به نظر مي رسد. «مريلا زارعي» ( با توجه به دشواري استفاده از زبان كردي در مقام يك بازيگر غير بومي ) و «سعيد راد» در نقش ( سر تيپ فلاحي ) حضوري باورپذير دارند.
اگرچه براي نگارش فيلمنامه «چ» پژوهش هاي ميداني گسترده اي انجام گرفته است ، با اين همه ، نبايد فراموش كرد كه فيلمنامه « چ» هنوز هم نياز به پيراستن هايي دارد. بيش تر از اين روي كه حالا ديگر ابراهیم حاتمي كيا با شخصيتي مثل «حاج كاظم» روبه رو نيست كه اگر چه كمي تا قسمتي مي تواند همزادهايي در جامعه ما داشته باشد ، اما مي توان ادعا كرد كه زاييده تخيل نويسنده فيلمنامه «آژانس شيشه ای » است و با شخصيتي چون «چمران» كه واقعي و غير ذهني است ، تفاوت بسيار دارد و پرداختن به چنين چهره تاريخي و به ويژه معاصر ، به راستي چندان آسان نبوده است. چهره ای كه بتواند در قالب روايتي درست و سنجيده، از يك سو نمايانگر رشادت و جسارت و پردلي و از سوي ديگر ستايشگر عقل و صلح باشد! روايتي به ظاهر نه چندان دشوار كه با اندك لكنتي در بيان مي تواند آشكارا متناقض نماگر به نظر آيد. درست مثل همان صحنه اي كه «چمران» در ميان دود وآتش ، قهرمانانه ، گاري پر از زخمي هاي نيمه جان را از ميدان مهلكه عبور مي دهد و كم ترين آسيبي هم نمي بيند و....
«چ» حتي اگر ضعف هايي اندك شمار نيز داشته باشد و به خاطر تدوين مناسب ، جلوه هاي ويژه ي ميداني ، جلوه هاي ديداري ، صدابرداري و بازيگر مكمل مرد ، در سي و دومين جشنواره بين المللي فيلم فجر نيز جايزه اي دريافت نمي كرد ، بازهم در كارنامه فيلمسازي ابراهيم حاتمي كيا ، گامي به پيش و كاري شايسته تقدير به شمار مي آمد.
ارسال نظر